پدر پولدار همیشه میگفت: اگر نتوانی از طریق پول به آرامش دست پیدا کنی، هر گز نمیتوانی روی آرامش را ببینی. آزادی انسان را از قید و بند دو چیزی آزاد میکند اما قیمت بالایی دارد که باید آن را پرداخت. این کتاب برای کسانی نوشته شده است که حاضرند چنین قیمتی را بپردازند.
در جدول گردشی پول شما در کدام قسمت قرار دارید؟ آیا حق شماست که آنجا باشید؟
آیا شما از نظر مالی در وضعیت خوب و آرامی به سر میبرید؟ جدول گردشی پول برای شما طراحی شده است. اگر میخواهید آیندة خود را در زمان حال کنترل کنید باید با تمامی اجزای این جدول آشنا شوید و حرکت از یک بخش به بخش دیگر را یاد بگیرید. این جدول دارای چهار خانه یا ربع میباشد که چهار گروه از افراد را در خود جای میدهد.
E: کارمندان و کارگران
S: کارفرمایان
B: تاجران یا صاحبان تجارت.
I: سرمایهداران و سرمایهگذاران
هر یک از ما در هر شرایطی از زندگیمان فقط میتوانیم در یک بخش یا خانه از این جدول قرار بگیریم، در حقیقت جای ما را در این جدول، پول جیبمان تعیین میکند. بسیاری از ما به اندک حقوقی که میگیریم راضی هستیم و در گروه کارمندان و کارگران قرار میگیریم. در حالی که افراد دیگر در خانههای روبروی ما قرار میگیرند. بدینترتیب همانطور که در جدول گردشی پول پیداست، کارگران و کارفرمایان در خانههای سمت چپ جدول جای گرفتهاند. اما در خانههای سمت راست تاجران و سرمایهداران جا خوش کردهاند و از اقشار مرفّه به حساب میآیند.
در حالت کلّی این جدول برای تمامی اقشار جامعه طراحی شده است و به افراد نشان میدهد که در چه جایگاهی قرار دارند. با نگاهی کوتاه به این جدول شما میتوانید جایگاه خود را در آینده مشخص کنید و تلاش خود را به کار بگیرید و به سمت خانهی مورد نظر خود حرکت کنید. اگر چه هر یک از گروهها به نسبت خود از مزایای خاصی بهره میبرند اما در عین حال با مشکلات گوناگونی نیز مواجه هستند. نکتهی جالب توجه اینجاست که یک کارمند و یا کارگر موفق میتواند یک سرمایهدار و یا سرمایهگذار موفق هم باشد.
شما میخواهید جزء کدام یک از خانههای جدول باشید؟
این کتاب براساس مطالب کتاب پدر پولدار، پدر بیپول نوشته شده است. اگر شما تاکنون موفق به خواندن این کتاب نشدهاید، درک مطالب کتاب پیشرویتان برای شما سخت و دشوار خواهد بود. در آن کتاب من دربارهی نصایح پدر پولدار و پدر بیپولم بسیار توضیح دادم. پدر بیپول اگر چه تحصیلات عالیه فراوانی داشت، اما همیشه از فقر و بیپولی رنج میبرد. او همیشه از من میپرسید: دوستداری در آینده چهکاره شوی؟ من همیشه این سؤال را با انتخاب شغل مورد علاقهام جواب میدادم، اما منظور پدر چیز دیگری بود. او همیشه مرا نصیحت میکرد و میگفت: به مدرسهبرو، خوب درس بخوان تا نمرههای خوب بگیری اگر خوب تلاش کنی میتوانی در آینده شغل خوبی پیدا کنی. اکنون که بزرگ شدهام، میدانم که تمامی افراد در یک جدول قرار گرفتهاند و به چهار قسمت تقسیم شدهاند.
توصیهی پدر بیپول
پدر بیپول همیشه از من میخواست که خوب تلاش کنم تا در آینده بتوانم در یک شرکت خوب کار کنم. او به امنیت شغلی خیلی اهمیت میداد و تلاش فراوانی برای افزایش حقوق ماهیانهی خود میکرد. در واقع همین طرز فکر او باعث شد که او برای همیشه یک کارمند ساده و نیازمند باقی بماند. اما پدر پولدار که هیچ تحصیلاتی نداشت به من میگفت:
«به مدرسه برو، خوب درس بخوان تا بتوانی در آینده یک شرکت خوب افتتاح کنی». گفتهی او را میتوان به این شکل در جدول نشان داد.
این کتاب برای چه کسانی نوشته شده است؟
این کتاب ویژهی افرادی است که میخواهند به سمت دیگر خانههای جدول حرکت کنند و برای همیشه در آنجا بمانند. همانطور که میدانیم تقریباً تمامی کارمندان و کارفرمایان آرزو دارند که به خانههای روبهروی خود منتقل شوند. اگر چه این کار اصلاً آسان نیست، اما قطعاً شدنی است. شاید در این راه مجبور باشیم که سختیها و دشواریهای بسیاری را تحمل کنیم، اما در انتهای راه به هدف والایی دست پیدا میکنیم. منظور من از آن هدف والا، آرامش و آزادی است که بدست میآوریم. هنگامی که 12 ساله بودم پدر پولدار داستانی را برایم تعریف کرد که باعث شد من ارزش واقعی آرامش و آزادی را متوجه شوم. او با این داستان میخواست که ارتباط میان اعضای جدول گردش را به من آشکارا نشان دهد. او داستان خود را اینگونه آغاز کرد:
در یک روستای زیبا و خوش آب و هوا خانوادههای اندکی زندگی میکردند. زندگی در این روستا بسیار جالب بود، اما یک مشکل وجود داشت. مشکل مردمان آن روستا این بود که اگر در آنجا باران نمیبارید، هیچ آبی برای مردم وجود نداشت. برای حل این مشکل بزرگان روستا تصمیم گرفتند که از اهالی روستا برای ارسال آب به آنجا استفاده کنند. دو نفر از اهالی نزد بزرگان رفتند و طرحی را به آنها پیشنهاد دادند. آنها میگفتند که ما هر روز مقدار زیادی آب را به روستا میآوریم و شما در قبال آن به ما پول بدهید.آن دو نفر برای اینکه انگیزهی بیشتری برای رساندن آب به روستا داشته باشند، با یکدیگر مسابقه میدادند و در مقابل پول بسیار اندکی دریافت میکردند. یکی از آن دو نفر که اِد نام داشت در اولین بار برنده شد. او از دو سطل بزرگ که از گالوانیزه ساخته شده بودند، برای حمل آب استفاده میکرد. او با دو سطل به کنار دریاچهای که یک مایل دورتر از روستا قرار داشت میرفت. هنگامی که او سطلها را پر از آب میکرد، خیلی شتابان به روستا برگشت و آبها را در یک تانکر بزرگ در روستا خالی میکرد. او هر روز صبح زود قبل از اینکه دیگر اهالی از خواب بیدار شوند، بیدار میشد و به همراه دو سطل خود به سمت دریاچه میرفت و تا ظهر به سختی کار میکرد و تانکر را پر از آب میکرد. او میدانست که هر چه آب بیشتری بیاورد، پول بیشتری به دست میآورد. نفر دیگر که بیل نام داشت، پس از چند روز کارکردن ناپدید شد و برای چند ماه همه از آن بیخبر بودند. با ناپدید شدن بیل، اِد خوشحال شد چون رقیب دیگری نداشت که بخواهد او را به تلاش بیش از حد وادار کند. بیل به جای اینکه همانند اِد دو سطل گالوانیزه را در دست بگیرد و هر روز صبح زود به سمت دریاچه برود، نامهای به اِد نوشت. بیل در آن نامه میگفت: که یک برنامهی تجاری طراحی کرده و با جمعی از سرمایهگذاران مشغول به کار شده است و پس از گذشت چند ماه به همراه همکاران خود که همگی سرمایهدار و تاجر هستند، به روستا برمیگردد. او میگفت: من با کمک تیم خود میتوانم یک پروژهی لولهکشی آب به روستا را طراحی کنم. در این طرح من میخواهم آب دریاچه را از طریق لولهکشی به روستا وارد کنم و دیگر به دو سطل گالوانیزهی تو نیازی نیست. بیل ادعا میکرد که آب لولهکشی بسیار تمیزتر و سریعتر از دو سطل گالوانیزهی اِد به روستا میرسد و به اهالی روستا آرامش خاطر بیشتری میدهد. اِد که برای نگرانی بهداشتی نبودن آب به اهالی روستا حق میداد به فکر فرو رفت و تا حدی با بیل موافق بود. از طرف دیگر بیل میدانست که با خطوط لولهکشی، آب میتواند در 24 ساعت شبانهروز و هفت روز هفته وارد روستا شود و مشکلات ناشی از ارسال آب با دو سطل را از بین ببرد. همچنین استفاده از لولهکشی آب حدود 75 درصد ارزانتر از پولی که به بزرگان روستا به اِد میدادند. اهالی روستا که میدانستند گفتههای بیل صحیح هستند، با او موافقت کردند. اِد که کار خود را در خطر میدید، دو سطل گالوانیزهی دیگر خرید تا بتواند آب بیشتری را بیاورد. همچنین او برای اینکه سرعت انتقال آب را بالا ببرد، دو پسر خود را نیز به کار گرفت. او روزها کار میکرد و دو فرزندش شبها به نوبت به روستا آب میآوردند. پس از مدتی دو فرزند او تصمیم گرفتند که به دانشگاه بروند و ادامه تحصیل بدهند، اما او به آنها گفت:
هر چه سریعتر برگردید و درس را رها کنید. شما شغل خوبی دارید و میتوانید در آینده صاحب آن شوید. به دلایل مختلف دو پسر او هرگز به روستا برنگشتند تا بخواهند برای انتقال آب به پدرشان کمک کنند. به همین خاطر اِد مجبور شد که چند نفر از اهالی روستا را برای خود استخدام کند. با این کار او درگیر پرداخت هزینههای مالیاتی به روستا شد. با وجود درآمد پایین بزرگان روستا هزینههایی زیادی را به عنوان مالیات از او دریافت میکردند. روزگار اِد به همین شکل سپری میشد، اما بیل میدانست که روستاهای اطراف نیز با مشکلات کمبود آب مواجه هستند و این مسئله میتواند تجارت آنها را تا حد قابل ملاحظهای گسترش دهد. او تصمیم گرفت که پیشنهاد خطوط لولهکشی و انتقال آب را با سرعت بیشتر، قیمت کمتر و کیفیت و پاکیزگی بیشتر را نیز به دیگر روستاهای اطراف بدهد. بیل مطمئن بود که با این کار به جای اینکه سطلهای خود را با آب پر کند، میتواند با طراحی سیستم خطوط لولهکشی سطلهای بیشماری را از پول پر کند و در حساب بانکی خود ذخیره نماید. بیل فقط فکر میکرد که چطور میتواند خطوط لولهکشی خود را تا مایلهای دور گسترش دهد، اما اِد بیچاره فقط در فکر پر کردن سطلهای کوچک خود و انتقال آنها به روستا بود. پس از گذشت چند سال از این داستان پدر یاد گرفتم که چگونه میتوان با ایدههایی ذهنی خود به پول و آرامش بیشتری دست یافت. اغلب اوقات از خود میپرسیدم:
آیا من بیل هستم یا اِد؟
آیا کار کردن فراوان مرا به پول بیشتری میرساند یا گوشهای نشستن و آگاهانه دنبال راه چاره بودن؟
اگر کسی بتواند به سؤالات فوق پاسخ بدهد، به آسانی به موفقعیت دست پیدا میکند. در داستان بیل و اِد متوجه شدیم که چگونه میتوان یک کارگر بود و یا به یک کارفرما تبدیل شد؟
چه اختلافات و تفاوتهایی میان کارگر و کارفرما وجود دارد؟ آیا اگر ما نیز بخواهیم به دیگر خانههای جدول گردشی پول وارد شویم، باید شبکهی خطوط لوله را طراحی کنیم یا با در دست داشتن چند سطل میتوانیم تغییر کنیم؟؟؟؟
این کتاب به سه بخش تقسیم شده است:
بخش اول: بخش اول این کتاب دربارهی تفاوتهای اساسی میان قشرهای مختلف جامعه به ویژه چهارگروهی که در جدول گردشی پول قرار دارند، صحبت میکند. با دانستن اینگونه از تفاوتها افراد میتواند دریابند که در چه جایگاهی قرار دارند و چگونه میتوانند آن را تغییر دهند.
بخش دوم: این قسمت از کتاب دربارهی تفاوتها و تغییرات مشخصی برایمان توضیح میدهد. مطالب اصلی در این بخش این است که افراد مجبورند چه کسی باشند تا اینکه مجبور باشند چه کارهایی را انجام دهند.
بخش سوم: در این بخش ما با هفت گام آموزنده آشنا میشویم. با استفاده از این نکات به راحتی میتوانیم در میان خانههای جدول حرکت کنیم. با این رویکرد شما به راحتی میتوانید خود را به خانههایI و B نزدیکتر کنید. در طول این کتاب من بر هوش مالی تاکید میکنم. اگر شما میخواهید در جایگاه دلخواه خود در جدول گردشی قرار بگیرید، باید هوشیارانهتر عمل کنید و از آنچه که نباید انجام دهید، خودداری نمایید.
این کتاب برای افرادی نوشته شده که برای هر گونه تغییری آماده هستند و میخواهند به امنیت و رضایت شغلی بیشتری دست پیدا کنند. در حال حاضر ما در اوایل عصر ارتباطات هستیم و فرصتهای مناسبی داریم تا به قدرتهای بیشتری نسبت به گذشته دست پیدا کنیم. افرادی که میخواهند I و B و یا به عبارت دیگر سرمایهگذار و یا تاجر شوند، باید موقعیتهای خود را بشناسند و زمان تحقق اهداف خود را بدانند. برای موفقیت همگی به آموزش و اطلاعاتی نیاز داریم که ما را در کوتاهترین زمان به بهترین نتایج برسانند. متأسفانه، تمامی مدارس دنیا هنوز هم دانشآموزان خود را برای چگونگی دسترسی به آزادی و آرامشهای ضروری در آینده آماده نکردهاند و آموزشهایی را تحت پوشش خود قرار میدهند که هیچ کاربردی ندارند. اما ما به فکر شما هستیم و برای زندگی آینده شما اطلاعات جالبی را فراهم کردهایم. اگر به دنبال کتابی هستید که حاوی اطلاعات مناسب و آموزشهای لازم برای زندگی موفق در عصر ارتباطات باشد، همین کتابی که در دست دارید، بهترین است. ما میخواهیم به شما بیاموزیم که نباید در خانهی E خود بنشینیم و منتظر موقعیتهای تصادفی باشیم تا به خانهی I و یا B برویم. ما در صدد آن هستیم تا به شما راههای پرواز را یاد بدهیم.
اگر حاضرید که در اولین فرصت از خانهی E به سمت خانهی I یا B پرواز کنید، دست در دست ما بگذارید و به ما اعتماد کنید و به آنچه که در طول این کتاب به شما پیشنهاد میکنیم، اعتماد نمایید.
برای خواندن این کتاب از تمامی خوانندگان تشکر میکنم. از اینکه ما را انتخاب کردهاید بسیار خوشحالیم. مطمئن باشید که در طول این کتاب به اطلاعاتی دست پیدا میکنید که هرگز آنها را جایی نشنیدهاید. ما برای کمک به تمامی افشار جامعه تصمیم گرفتیم که این کتاب را تهیه کنیم و در اختیار خوانندگان محترم قرار دهیم.
پدر پولدار مرا به چه نوع سرمایهگذاری تشویق میکرد؟
نوارهای صوتی آموزشی دیدگاه و نظرات شما را نسبت به سرمایهگذاریها تغییر میدهند. با شنیدن این منابع آموزنده و فراگیر میتوانید اطلاعات شخصی خود را در رابطه با هر موضوعی که به پول مربوط میشود، افزایش دهید.
این نوار صوتی دربارهی سرمایهگذاریهای بزرگ و موفق توضیح میدهد و به سرمایهگذاریهای کوچک طبقات متوسط و فقیر و ضعیف جامعه کاری ندارد. در این نوار متوجه میشوید که چرا سرمایهگذاران در سازمانهای بورس سرمایهگذاری نمیکنند و چرا آنها سرمایهی خود را صرف خرید اوراق بهادار نمیکنند و در آخر اینکه چرا آنها همیشه پولدار باقی میمانند. امروزه تمامی ما در جوامع مختلف آزادانه زندگی میکنیم و نسبت به افرادی که در قرنهای پیش میزیستند، محدودیتهای کمتری داریم. به همین دلیل اکنون انتخاب با شماست که E، S، I و یا B باشید.
دیدگاهها
پاککردن فیلترهاهیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.