اسکندر هرگز به خانه برنگشت. یکی از ژنرالهای وی واگن را دزدید و آن را به مصر برد. این ژنرال بطلمیوس نام داشت. بطلمیوس قرار بود پادشاه مصر شود. وی معتقد بود که اسکندر باید در اسکندریه دفن شود. این بزرگترین شهر اسکندر بود. احساس کرد جایگاه اسکندر آنجاست. برای او مقبرهای ساخته شد که قرنها مردم از آن دیدن میکردند. با این حال، هیچ کس نمیداند امروز دقیقاً کجاست.
اسکندر “عالی ” بود زیرا خیلی سریع، کارهای بسیار بزرگی را انجام داد. او به لطف مهارتهای خود به عنوان یک رهبر جنگی، ارتشش را در پیروزی تا انتهای جهان شناخته شده هدایت کرد. او اروپاییان را به اعماق آسیا آورد. هزاران نفر از آنها در آنجا اقامت گزیدند و خانههای خود را آباد کردند. آنها زبان، دین و هنر خود را به مکانهایی آوردند که قبلاً هرگز دیده و شنیده نشده بودند. اسکندر جهان را برای همیشه تغییر داد.
اسکندر خواب دید. او خواب دید که امپراتوری او توسط مردانی از غرب و مردانی از شرق اداره میشود. او معتقد بود که شرق و غرب همیشه لازم نیست با هم جنگ کنند. شاید آنها بتوانند در کنار هم در صلح زندگی کنند. به همین دلیل اسکندر عالی بود.
چه اتفاقی برای امپراتوری اسکندر افتاد؟ تقریباً به محض مرگ پادشاه، ژنرالهای وی شروع به جنگ برای دستیابی به قدرت کردند. هیچ کس موفق به کسب کل امپراطوری برای خودش نشد. در پایان سالها جنگ، سه رهبر پادشاه قسمتهایی از امپراتوری اسکندر شدند. بطلمیوس، مردی که بدن اسکندر را به سرقت برد، پادشاه مصر شد و دو نفر دیگر قسمتهای دیگر امپراتوری را برای خود گرفتند. هیچ یک از آنها هرگز با دستاوردهای اسکندر مطابقت نداشتند. فقط اسکندر حق کسب “بزرگ بودن ” را کسب کرد.
دیدگاهها
پاککردن فیلترهاهیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.