مروری بر زندگینامه استیو جابز؛ «زندگی با کلید روشن و خاموش»
مروری بر زندگینامه استیو جابز؛ «زندگی با کلید روشن و خاموش»
جابز میخواست با آندرویید برخورد «هستهای» کند!
هنگامی که در آغاز سال ۲۰۱۰ کمپانی اچتیسی تلفن آندروییدی را به بازار عرضه کرد که برخی از ویژگیهای آیفون را تقلید کرده بود جابز خیلی افسرده شد. در بخشی از کتاب در این باره آمده است:
«اگر لازم باشد تا آخرین نفس خودم مبارزه میکنم. آخرین شاهی ۴۰ میلیارد دلار سپرده بانکی اپل را خرج میکنم تا این کار نادرست را راست کنم. من آندرویید را از بین میبرم. برای این که دزدی است. حاضرم در این جنگ دست به سلاح هستهای ببرم.»
او به اریک اشمیت، مدیرعامل کمپانی گوگل، گفت: «من پول تو را نمیخواهم. اگر حتی ۵ میلیارد دلار هم پیشنهاد کنی نمیخواهم. من خودم پول فراوان دارم. فقط میخواهم شما فکرهای ما را برندارید. آندرویید را متوقف کنید. خواست من این است.»
این دشمنی خونی به قصد انتقامگیری همچنان با تمام نیرو ادامه دارد. برای نمونه به دعوای حقوقی میان اپل و سامسونگ بر سر محصولات ثبت شده اپل نگاه کنید. در یکی از این دعواهای حقوقی که میتواند سبب زیانهای بسیار برای آندرویید باشد یک قاضی دادگاه استرالیایی حکم ممنوعیت موقت فروش تبلت گالاکسی سامسونگ را صادر کرد.
در کتاب خاطرات اقای جابز گفته میشود که استیو جابز همواره این حس را داشت که زود خواهد مرد.
جابز به جان اسکالی، مدیرعامل پیشین اپل،در این زمینه گفته بود: «همه ما زمان و فرصت کوتاهی روی زمین داریم. برای همین ما فقط فرصت داریم یکی دو کار را به انجام برسانیم. هیچ کس نمیداند چه قدر زندگی میکند. من هم نمیدانم. اما احساس میکنم باید تا جوانی هست هرچه میتوانم این فکرها را به انجام برسانم.»
او در سال ۲۰۰۵ در سخنان معروفش در دانشگاه استنفورد دیدگاههایش را درباره مرگ و زندگی و کوتاهی عمر به خوبی روشن کرد: «همین که فکر میکنم به زودی میمیرم، مهمترین ابزاری است که کمکم میکند بهترین گزینهها را انتخاب کنم.»
استیو جابز متخصص درمان سرطان شده بود
با وجود درخواستهای مکرر دوستان و خانواده جابز او در آغاز حاضر نشده بود تن به جراحی بسپارد. به نوشته این کتاب:
«هنگامی که آقای جابز سرانجام راه جراحی را برگزید خودش یک پا متخصص و کارکشته در روشهای درمانی شده بود و در هر مرحله تصمیم نهایی را خودش درباره درمان میگرفت.»
استیو جابز یکی از بیست تن افراد جهان است که هم دیانای تومور و هم دیانای معمولی خود را مورد آزمایش رستهبندی قرار داد. این پروژه در زمان خود نزدیک به ۱۰۰ هزار دلار هزینه داشت.
یک پزشک به او گفت این روش تازه به زودی سرطان را به یک بیماری مزمن قابل درمان تبدیل خواهد کرد. جابز به آیزاکسون گفت احساس میکند یا نخستین کسی خواهد بود که به این طریق درمان شده است یا آخرین کسی خواهد بود که از سرطان خواهد مرد.
جابز مرگ زودرس خود را پیشبینی میکرد و از همین رو مصمم بود که اپل در نبود او نیز با تمام توان به کار ادامه دهد.
او در این زمینه به آیزاکسون، نویسنده زندگینامه خود، گفته بود: «هیولت و پاکارد شرکت مهمی را تاسیس کردند و فکر میکردند کارشان ادامه داشته باشد. اما حالا میبینیم که دارد از میان میرود. من این امید را دارم که میراث نیرومندی را به جا گذاشتهام که با رفتن من در اپل از میان نخواهد رفت.»
به نوشته روزنامه وال استریت جورنال، اپل برنامهای به راه انداخته است با نام دانشگاه اپل. این برنامه در سال ۲۰۰۸ آغاز شده و مشابه رشتههای مدیریت عالی است. هدف این برنامه زنده نگاه داشتن فرهنگ و فلسفه اپل در میان مدیران این شرکت است تا آرمانهای جابز را همچنان پس از مرگ او نیز زنده نگاه دارد.
در این کتاب همچنین آمده است که استیو جابز در آغاز مخالف راهاندازی اپلیکیشنهای اپل بود که با نام «اپ» معروف شده، زیرا به باور وی آوردن شخص ثالث به عنوان برنامهنویسهای اپ گرفتاریهای پیشبینی نشدهای می توانست داشته باشد.
استیو به فرهنگ هیپی دلبستگی داشت. او در سالهای ۶۰ الاسدی مصرف کرده بود و سفری هم به هند کرده بود. جابز گفت برنامههای غذایی مختلفی را مانند رژیم گیاهخواری یا میوهخواری را آزمایش کرده است. در یکی از این برنامههای غذایی میوهخواری بود که نام اپل (سیب) را برای شرکت اپل برگزید. به نظر او این نام «زنده و شوخ و آرامبخش» بود.
در این کتاب همچنین آمده است که گروه معروف موسیقی بیتلها گروه مورد علاقه استیو جابز بود و همیشه امیدوار بود که بتواند کارهای آنها را روی آیتیونز داشته باشد. این آرزوی او سرانجام در اواخر سال ۲۰۱۰ به واقعیت پیوست.
والتر آیزاکسون: یادم میآید در باغچه خانه او نشسته بودیم و داشتیم راجع به خدا حرف میزدیم. استیو گفت: «بعضی وقتها فکر میکنم خدا هست. بعضی وقتها هم میگویم نیست. به نظرم پنجاه پنجاه است. اما از وقتی فهمیدم سرطان دارم بیشتر به خدا فکر میکنم. احساس میکنم دلم میخواهد بیشتر باور داشته باشم که خدا هست. فکر میکنم یک جورهایی میخواهم به خودم بقبولانم که دنیای بعد از مرگ هم هست. یعنی وقتی میمیری همه چیز تمام نمیشود. آن دانشی که انباشتهای… یک جورهایی از بین نمیرود.»
اندکی مکث کرد و گفت: «آره. ولی بعضی وقتها هم فکر میکنم زندگی کلید روشن و خاموش دارد. کلید را میزنی و رفتهای.» مکث دوبارهای کرد و گفت: «برای همین هم دوست ندارم دستگاههای اپل کلید خاموش و روشن داشته باشند.»