دسته‌بندی نشده

تقویم تاریخ:راه اندازي شبكه شبكه ها (www) در اينترنت توسط پروفسور «تيم برنرز لي-زادروز الكساندر فلمينگ

تقویم تاریخ:راه اندازي شبكه شبكه ها (www) در اينترنت توسط پروفسور «تيم برنرز لي-زادروز الكساندر فلمينگ

901م:ششم اوت سال 901 ميلادي عمرو ليث صفار كه پس از مرگ برادرش يعقوب برجاي او نشسته و برخلاف برادر، با خليفه عباسي مماشات كرده بود، در زندان خليفه در بغداد از گرسنگي درگذشت. عمرو از سال 858 بر جاي برادر نشسته بود. خليفه كه عمرو را توسط ديگران به چنگ آورده و به زندان افكنده بود قول آزاد كردن وي را داده بود، ولي قلبا مايل به اين عمل نبود و چون زندانبان به ميل باطني خليفه پي برده بود جيره غذايي «عمرو» را هر روز كمتر مي كرد تا از گرسنگي درگذشت.

885م:ششم اوت (15 مرداد) سال 885 ميلادي ارمني ها كه در آن زمان در منطقه وسيعي در جنوب غربي قفقاز و سراسر شرق آناتولي (تركيه امروز) سكونت داشتند، از فرصتي كه از هم پاشيدگي امپراتوري ايران و ضعف و فتور حكومت روم شرقي (قسطنطنيه) برايشان فراهم آورده بود استفاده كردند و استقلال سرزمين خود را اعلام داشتند. اين رويداد در سالهاي 1918 و1991 عينا تکرار شد. ارمنيان در سال 1918 از فرصت جنگ داخلي روسها (که درپي انقلاب بولشويکي 1917 آغاز شده بود) و در سال 1991 از ضعف دولت مسکو ناشي از اشتباهات گورباچف استفاده و اعلام استقلال کامل کردند. ارمنستان در سه دهه اول قرن نوزدهم و درپي شکست هاي نظامي ايران از روسيه به تصرف روسها درآمده و طبق قراردادهاي گلستان و ترکمنچاي، هربار يک قسمت از آن به امپراتوري روسيه واگذار شده بود.
در پي اعلام استقلال اوت 885 ميلادي، «آشوت باگراتوني» رئيس كشور ارمنستان شد و استقلال ارمنستان فورا از سوي سامانيان ايران و حكومت روم شرقي برسميت شناخته شد تا سد ديگري در برابر پيشروي اعراب مسلمان به وجود آيد.
ارمنستان در طول تاريخ خود در بيشتر ازمنه متحد و يا وابسته به ايران بود. “تاريخ” نشان داده است كه ارمنيان در هر شرايطي همواره متحد و دوست ايرانيان بوده اند.ارمنستان در عين حال نخستين كشور مسيحي جهان بشمار مي آيد.

1941م:ششم اوت 1941 (15 امرداد 1320)، پس از رسيدن افراد لشكر 9 هند مركب از نظاميان انگليسي و هندي به بصره و 18 روز پس از صدور التيماتوم هاي لندن و مسكو خطاب به ايران، انتوني ايدن وزير امور خارجه وقت انگلستان پارلمان اين كشور را براي حمله نظامي به ايران (تلويحا) توجيه كرد.
ايدن كه در اين روز در جلسه پارلمان حاضر شده بود گفت كه ايران به سنگرگاه ستون پنجم آلمان تبديل شده و گروهي از آلماني ها با برنامه و طرح ويژه به ايران اعزام شده اند و خود را براي ضربه زدن به منافع حياتي و ديرين انگلستان آماده مي كنند، بسياري از ايرانيان از جمله برخي مقامات دولتي را با خود همراه ساخته اند و ايرانيان فارغ التحصيل مدارس عالي آلمان هم با آنان هستند. ايران كه طبق گزارش هاي دريافت شده، با هيتلر ساخت و پاخت هاي نظامي محرمانه دارد به صورت يك مركز نظامي و جنگ نامرئي عليه ما درآمده است. ايدن بدون وارد شدن به جزئيات (زيرا كه جلسه پارلمان علني بود) خطاب به نمايندگان گفت: تنها به اين رقم توجه و روي آن تامل كنيد كه در سال جاري (1941)، دانشكده افسري ارتش ايران يكهزار فارغ التحصيل داشته است!.

ايدن وزيرخارجه وقت انگلستان

1356ش:در اين روز در سال 1356 (طبق طبق تقويم آن زمان: سال 2536) امير عباس هويدا پس از 13 سال نخست وزيري جايش را به دوستش جمشيد آموزگار داد و خود بعدا وزير دربار شد.
جمشيد آموزگار متولد 1301 (فرزند حبيب الله آموزگار)، فارغ التحصيل دانشگاه كرنل آمريكا و داراي دكتراي مهندسي، كه از سال 1337 (دوران نخست وزيري دكتر اقبال) وارد كابينه شده بود تا آن زمان سمتهاي مختلف از وزارت كار و بهداري تا كشور و دارايي برعهده داشت و در سال 1355 دبير كل حزب دولتي رستاخيز شده بود. وي كه يك سال نخست وزير بود در محافل ايران شهرت به دوستي و نزديكي با آمريكا را داشت. در دوره نخست وزيري آموزگار بود كه مخالفت با شاه و نارضايي از اوضاع كشور علني تر شده بود، سه ماه بعد از نخست وزير شدن آموزگار، شاه در سفر به آمريكا و فرانسه تحقير شد و شش ماه پس از آغاز نخست وزيري او، انقلاب آغاز شد و يك سال و يك ماه بعد به ختم سلطنت انجاميد.
به نوشته مورخان، دولت وقت آمريکا همانند انقلاب کوبا (دهه 1950) و چند تحول مشابه در چند کشور ديگر تنها موافق تغييرات دمکراتيک در ايران بود اما پس از انقلاب، نتيجه در جهت خلاف انتظار واشنگتن و حتي شوروي تغيير يافت و … .

هويدا —— آموزگار

1883م:پرفسور اسكات نيرينگ Scott Nearing جامعه شناس و اقتصاددان معروف آمريكايي كه يك قرن عمر كرد ششم اوت 1883 به دنيا آمد و نظرات تازه ابراز داشت و كتاب هاي متعدد منتشر ساخت. وي نخستين انديشمندي بود كه به نقش«نفت» در جنگهاي آتي و تشنجات جهاني اشاره كرده بود. نيرينگ در تاليف سال 1955 خود نوشته است كه تشنجات جهاني از اين پس، بيش از گذشته و هر زمان ديگر ريشه اقتصادي خواهد داشت.
وي نوشته است: به پيشرفتهاي فكري، صنعتي، علمي و فني معاصر توجه نكنيد، علل جنگها همان خواهد بود كه در گذشته و گذشته هاي دور بوده و آزمندي و جاه طلبي يك فرد و يا گروهي كوچك آنها را به وجود مي آورد كه مي خواهند ديگران و مخصوصا رقيبان را از ميدان برانند و خود صاحب همه منافع شوند.
پرفسور نيرينگ كه در دانشگاه پنسيلوانيا تدريس مي كرد و در 1983 فوت شد در كتاب خود «زندگي خوب» نوشته است: از آنجا كه كنترل تحولات در دست افراد عادي نيست و عمر هم كوتاه است، يك فرد بايد در طول حيات، زندگي خوب داشته باشد. وي سپس راههاي متعدد براي بهتر زندگي كردن در اين دنياي پر از زحمت را نشان داده است.
پرفسور اسكات اواخر عمر به يك منطقه جنگلي رفت، در آنجا خانه ساخت و به زندگاني در چنين محيطي خلوت ادامه داد.

Scott Nearing

1651م:فرانسوا فرالون Fransois Fenelon استاد الهيات و نويسنده فرانسوي ششم اوت (روزي چون امروز) در سال 1651 به دنيا آمد و 64 سال زندگي كرد و تاليفات متعدد برجاي گذارد. با اين كه يك كاتوليك بود تا حدي از فكر اصلاحات كليسا جانبداري كرد. او تاكيد فراوان بر برادروار زندگي كردن نوع بشر داشت و اين نكته مهم از اوست: همه جنگها داخلي هستند زيرا كه انسانها برادرند و بنابراين، جنگ جز برادر كشي نام ديگري نمي تواند داشته باشد.

Fransois Fenelon

2008م:راه اندازي شبكه شبكه ها (www) در اينترنت توسط پروفسور «تيم برنرز ليTim Berners – Lee» ششم اوت 2008، هفده ساله شد.
لي كه نخستين وب سايت را ساخت و از ششم اوت 1991 در شبكه شبكه ها (اينترنت) قرار داد و در آن به همگان آموخت كه چگونه براي خود وب سايت بسازند و حرفشان را بدون سانسور و ترس و نگراني از تعقيب بزنند براي اين كار مهم پولي نگرفت و حق الامتيازي قرار نداد و آن را به ثبت هم نداد تا استفاده از اينترنت در سراسر جهان رايگان باقي بماند. طبق يك بررسي جهاني تازه، اينترنت در طول عمر كوتاه خود باعث شده است كه تبادل اطلاعات، انديشه و معلومات 76 درصد نسبت به گذشته افزايش يابد و اصحاب نظر در آموزش و پرورش در صدد تغيير نظامات جاري برآيند زيرا كه اينترنت از اين سيستم ها جلو افتاده و سريعتر به افراد اطلاعات و معلومات مي رساند. لي هنگام اعلام تعميم اينترنت و در اختيار همگان قرار گرفتن اين ابزار اطلاع رساني پيش بيني کرده بود كه در آينده اي نزديك واژه «سانسور» از فرهنگ ها حذف و به تاريخ سپرده خواهد شد.

Tim Berners – Lee

1881م:ششم اوت زادروز الكساندر فلمينگ Fleming باكتريولوژيست اسكاتلندي و كاشف پني سيلين است که در 1881 به دنيا آمد.
فلمينگ که از مدرسه پزشکي دانشگاه لندن دکترا گرفته بود و بعدا در همان دانشگاه به تدريس و پژوهش پرداخته بود در سال 1928 که روي عوامل بيماري ها مطالعه مي کرد متوجه شد يک قطعه کپک (mould) که بر حسب اتفاق در طشتک کشت افتاده بود در اطراف خود عوامل بيماري staphylococcus را کشته است. وي با مشاهده اين وضعيت، موفق به کشف پني سيلين شد که تاکنون صدها ميليون انسان را نجات داده است. اين كشف بزرگ، دکتر فلمينک برنده جايزه نوبل كرد.

Fleming

1353ش:پس از اين كه حزب رستاخيز كه شاه در سال 1353 دستور تاسيس آن را داده بود داراي روزنامه ارگان و نشريات ديگر شد، در مرداد 1355سنديكاي نويسندگان رسانه ها دچار مشكلي گرديد كه ساير كشورها قبلا آن را حل كرده بودند. مشكل اين بود كه كاركنان نشريات رستاخيز (عمدتا به اين سبب كه سنديكا در صدد ساختن مسكن براي اعضاي تازه خود در شمس آباد تهرات برآمده بود) درخواست عضويت داشتند و سنديكا به آنان همان حرفي را مي زد كه سالها قبل از آن به كاركنان نشريات حزب ايران نوين زده بود از اين قرار: اتحاديه هاي روزنامه نگاران ملل ديگر كاركنان نشريات حزبي را كارمند حزب مي دانند، نه روزنامه نگار حرفه اي، زيرا كه هدف و طرز كار ديگري دارند، و اگر اصرار بر عضويت دارند مي توانند بروند و براي خود اتحاديه و سنديكاي جداگانه تاسيس كنند كه حق هر فرد است، ولي اگر بخواهند وارد سنديكاي موجود شوند بايد علاوه بر نشريات رستاخيز، در رسانه عمومي ديگري هم مشغول بكار باشند تا با استناد به آن درخواست عضويت آنان پذيرفته شود. استدلال سنديكا چيزي جز عنايت به يك روال بين المللي نبود. در سال 1927 نمايندگان فدراسيونهاي روزنامه نگاران شوروي و ايتاليا را به نشست كنفدراسيون جهاني روزنامه نگاران راه نداده بودند؛ زيرا كه اتحاديه هاي مربوط در آن دو كشور كاركنان روزنامه هاي احزاب را به عضويت مي پذيرفتند. اتحاديه هاي روزنامه نگاران حرفه اي کارکنان تحريري نشريات و هرگونه رسانه دولتي را هم کارمند دولت مي شناسند نه روزنامه نگار حرفه اي و درخواست عضويت آنان هم پذيرفته نمي شود. سنديکاي روزنامه نگاران ايران با اينکه در جريان انقلاب سال 1357 به پيروزي انقلاب کمک بسيار کرد و ازجمله به مدت 62 روز دست به يک اعتصاب عمومي زد پس از پيروزي انقلاب به تدريج مورد بي مهري قرار گرفت و فعاليت آن عملا متوقف شده است.

2005م:«استيون وينسنتSteven Vincent» روزنامه نگار فري لنس (مستقل) آمريكايي در پي انتشار يك مقاله در نيويورك تايمز كه در آن ضمن افشاء مطالبي، از نظاميان انگليسي مستقر در جنوب عراق انتقاد كرده بود كه فقط سياست دولت خود را دنبال مي كنند ربوده و مقتول شد.
مقاله وينسنت 31 ژوئيه 2005 در نيويورك تايمز منتشر شد و وي سه روز بعد كه با مترجم خود بانو «نوريه الخال» در يكي از خيابانهاي بصره قدم مي زد توسط سرنشينان يك وانت، از نوع و رنگ وانت هايي كه پليس بصره استفاده مي كند ربوده شد و جسد او كه شكنجه شده و گلوله خورد بود در حاشيه شهر به دست آمد. در كنار جسد، بانو نوريه كه او هم هدف گلوله قرار گرفته بود روي زمين افتاده بود كه جهت درمان به بغداد منتقل شد.

Vincent

2005م:«ديويد شاو» روزنامه نگاري كه دهها سال كارش نقد كار روزنامه نگاران ديگر بود چهارم اوت 2005 در 62 سالگي در لس آنجلس درگذشت. وي پس از فراغت از تحصيل در دانشگاه وارد كار روزنامه نگاري شده بود و پوشش اخبار مربوط به خوراك مردم (رستورانها، خواربارفروشي ها، كارشناسان تغذيه، مسموميت هاي غذايي و …) نخستين سمتي در تحريريه بود كه بر عهده اش قرار داده شده بود.
ديويد پس از ارتقاء از خبرنگار يك به خبر نگار 3 ، داوطلب كار خبرنگاري اينوستيگيتيو (دنبال كردن يك قضيه همانند كارآگاه پليس) شد و پس از به دست آوردن تجربه در اين كار، در تحريريه روزنامه براي خود يك سمت تازه به وجود آورد كه قبلا به آن صورت سابقه نداشت و آن نقد كار ساير روزنامه نگاران بود؛ از طرز تهيه مطلب تا سبك نگارش و كشف ارتباط آنان با مقامات، اصحاب قدرت و منافع. ديويد عقيده داشت كه به همان گونه كه روزنامه نگاران در جامعه در جستجوي ضعف ها و قوت هستند تا برنگارند و مسائل روشن، شكافته و حل شود، بايد روزنامه نگاراني هم باشند كه ضعف و عيب رسانه ها را بنويسند تا اصلاح شوند و ترقي كنند و هيچكس نبايد از اين كار رنجش داشته باشد زيرا كه روزنامه نگار دوست همه است و عيب را با هدف كمك به رفع شدن آن بيان مي دارد، نه از راه دشمني.
ديويد به اين كار ادامه داد و به دليل تاثيرگذاري نوشته هايش، چند جايزه بزرگ روزنامه نگاري گرفت.

ديويد شاو

2005م:چهارم اوت 2005 شبكه تلويزيوني سي ان ان «رابرت نواك» مفسر قديمي و محافظه كار را كه در يك برنامه زنده تلويزيوني يك جمله غير مؤدبانه بر زبان آورده و ميز گرد موسوم به “Inside Politic” را دفعتا و به حالت اعتراض ترك كرده بود از اجراي برنامه در آن شبكه معلق ساخت.
وي در جريان اين برنامه كه به صورت ميز گرد انجام مي شد به جاي پاسخ به «كارويل» از حزب دمكرات كه اشاره به مقاله نواك در شيكاگو تريبون كرده بود كه در آن نام بانو «والري پليم» جاسوسه سيا را فاش ساخته بود، در حالي كه مي گفت «Bull – shit» ميز را ترك كرده بود.
نواك در افواه متهم شده است كه به تشويق دوستش «كارل رو» از مقامات كاخ سفيد، نام بانو والري را در مقاله اش افشا کرده بود
تا از شوهر او جوزف ويلسون (ديپلمات سابق) كه بهانه جورج بوش براي حمله نظامي به عراق (خريد اورانيوم از نيژر) را رد كرده بود انتقام بگيرد. نواك بود كه نام اين عضو عملياتي سيا (والري پليم) را در مقاله اش فاش كرده بود.

نواک (راست) و کارل رو

1740م:پس از درگذشت فردريك ويلهلم قيصر پروس (آلمان شمال شرقي) در سال 1740 ميلادي، ژنرالها و سران كشور تا دو ماه و شش روز موافقت نمي كردند كه پسرش فردريك بر جاي پدر بنشيند؛ زيرا كه وي مردي دانش آموخته، روشنفكر و آزاديخواه بود و از آن بيم داشتند كه جنگ و زورگويي را موقوف كند و دكان آنان بسته شود كه سرانجام صداي اعتراض مردم برلن بلند شد و ششم اوت 1740 با پادشاه شدن فردريك موافقت كردند و او به نام فردريك دوم قيصر (كايزر) پروس شد. فردريك دوم كه شديدا افكار ضد ماكياولي داشت، رعايت اخلاقيات در سياست را دستور مي داد و به جاي وارد شدن در دسته بندي هاي اروپا با «ولتر» و ساير روشنفكران زمان خود مكاتبه و تماس داشت و نيمي از اوقات فراغت خود را در جلسات شعر و كتابخواني مي گذراند. به ادبيات كشورهاي ديگر احترام مي گذارد. بارها ضمن تمجيد از كارهاي ادبي درخشان ايرانيان در قرون وسطي گفته بود كه امپراتوري ادبي و فكري ايران نزد او به مراتب ارجمندتر از امپراتوري نظامي ايران در طول 12 قرن اول است. وي به نمايشنامه نويسها هميشه گوشزد مي كرد چيزي بنويسند كه وقتي روي صحنه بيايد براي مردم آموزنده باشد. از اين روي، فردريك دوم تنها شاهي در جهان بوده است كه لقب «شاه روشنفكر» گرفته است.

فردريك دوم

1806م:عمر امپراتوري مقدس رومي كه نه امپراتوري بود، نه مقدس و نه رومي ششم اوت 1806 به دست ناپلئون به پايان رسيد. اين امپراتوري، خود به خود، از روزي كه پاپ وقت در 25 دسامبر سال 800 شارلماني را امپراتور همه «رومن كاتوليكها» خواند تا جهان مسيحيت هم سلطاني همتراز هارون الرشيد خليفه وقت عباسي داشته باشد به وجود آمده بود و چون مورخان اين عنوان را بكرات بكار بردند باقي ماند. شارلماني پادشاه فرانكها بود كه به رم رفت، در برابر پاپ لئون سوم زانو زد و در عوض، آن عنوان را به دست آورد. اين امپراتوري يك كنفدراسيون سست مركب از چندين امير نشين و كشور داراي حاكميت ملي بود.

Ads by OffersWizard
×1960م:ششم اوت 1960 فيدل كاسترو همه منافع ايالات متحده در كوبا را ملي اعلام كرد كه به تحريم و محاصره كوبا انجاميد كه پس از 5 دهه هنوز ادامه دارد. فيدل كاسترو كه اول ژانويه 1959 زمام امور كوبا را به دست گرفته بود مي گفت كه بدون لغو همه امتيازات دولت واشنگتن در كوبا، اين جزيره 111 هزار كيلومتر مربعي استقلال كامل و حاكميت ملي نخواهد داشت. كوبا واقع در آنتيل بزرگ از نخستين سرزمين هايي است كه اسپانيا در قاره آمريكا تصاحب كرده بود. رهبران واشنگتن از زمان استقلال فدراسيون ايالات متحده مايل به ضميمه شدن كوبا به قلمرو خود بودند كه فاصله چنداني از آن فدراسيون ندارد ولي دولت اسپانيا حاضر به ازدست دادن آن نبود. اسپانيا در جنگ 1898 از ايالات متحده (دولت واشنگتن) شكست خورد و كوبا را از دست داد و كوبا تحت قيمومت واشنگتن درآمد كه قانون اساسي سال 1902 كوبا با دادن امتياز كنترل اقتصاداين کشور به آمريكا و سپردن اين تعهد كه با دولت ديگري هم عهد نشود و پايگاه دريايي گوانتانامو در اجاره آمريكا بماند خود را تاحدي از اين قيموميت نجات داد. اصول مندرج در قانون اساسي كوبا كه حق نظارت بر برخي از امور اين كشور را به ايالات متحده داده بود باعث شد كه كمپاني هاي آمريكايي منافع متعدد در كوبا به دست آورند و فيدل كاسترو در اوت 1960 همين منافع را ملي كرد و به نظارت دولت واشنگتن پايان داد و خصومت آغاز شد. اين خصومت كه همچنان باقي مانده است. فيدل کاسترو که از اوت 2006 و انجام يك عمل حراجي روي رودهاش تحت درمان بود؛ يک سال و نيم بعد خود را بازنشسته کرد و رهبري کوبا اينک در دست رائول کاسترو است. باوجود اين، فيدل با دادن اندرز به دولت و نوشتن مقاله در روزنامه ارگان حزب کمونيست کوبا (که توسط خبرگزاري ها به سراسر جهان ارسال مي شود) به فعاليت ادامه مي دهد.

کاسترو در نخستين ملاقات بسيار گرم با خروشچف رهبر وقت شوروي

2005م:پراوداي آنلاين پنجم اوت 2005 در گزارشي نوشته بود كه متوسط درآمد روس ها، در سال 2005 نسبت به دو سال پيش از آن (سال 2003) 34 درصد افزايش نشان مي داد. در سال 2003 اين متوسط درآمد 200 دلار در ماه بود که در سال 2005 به 303 دلار رسيده بود، حال آن كه در 1998 متوسط درآمد روس ها تنها 70 دلار در ماه بود.
پراودا اضافه كرده بود كه 303 دلار در ماه به مراتب كمتر از متوسط درآمد در اروپاي غربي و آمريكاست، ولي بايد توجه داشت كه در روسيه اجاره خانه، هزينه حمل و نقل، هزينه آب و برق و بهاي بنزين و هزينه درمان از يك پانزدهم آن ممالك هم كمتر است.

2005م:نيويورك تايمز ششم اوت 2005 در مقاله اي به قلم«Jad Mouawad» ضمن اشاره به هيات مهمي كه دولت آمريكا براي شركت در مراسم تدفين ملك فهد اعزام داشته و مذاكرات اين هيات با سلطان تازه، ملك عبدالله نوشته بود كه تركيب اين هيات ثابت مي كند كه تا چه حد واشنگتن به دوستي و اتحاد با دولت سعودي نياز و به نفت و پول اضافي آن (دلار هاي نفتي جهت سرمايه گذاري در آمريکا و عمدتا سپرده بانکي و يا خريد اوراق قرضه) وابستگي دارد.
در ميان اعضاي اين هيات، جورج بوش (پدر)، چني معاون رئيس جمهوري آمريكا (عكس بالا) و نيز ژنرال پاول وزير امورخارجه پيشين ديده مي شدند.
اين روزنامه نوشته بود: اين يك حقيقت محض است كه آمريكا در حال حاضر بيش از هر زمان ديگر به نفت سعودي وابستگي دارد و به هيچ بها نمي تواند آن را از دست بدهد، زيرا كه با ادامه ناآرامي ها تصور جانشين ساختن نفت عراق فعلا يك خيال بيش نيست، ايران بعيد است كه در آينده اي قابل پيش بيني به آمريكا نزديك شوند، ونزوئلا راهي را بر ضد آمريكا انتخاب كرده كه فعلا بازگشتي در آن ديده نمي شود، به دوستي با روسيه هم نمي توان اعتماد كرد و ساير دارندگان نفت به چين چشم دوخته اند كه رفتاري دوستانه تر دارد، به آنها ديكته نمي گويد، پيشنهادهاي بهتري ارائه مي دهد و به مناطق نفتخيز هم نزديكتر است.

نياز آمريكا به دولت سعودي

1815: ناوگان اعزامي آمريكا به دزدي دريايي در سواحل جنوبي مديترانه از تونس تا الجزاير پايان داد.
1825: بوليوي از پرو جدا شد و اعلام استقلال كرد.
1890: براي نخستين بار در آمريكا براي اعدام ، از صندلي الكتريك استفاده شد و در زندان نيويورك يك قاتل به نام « جان هارت » با اين وسيله اعدام شد.
1914: اتريش به روسيه و صربستان به آلمان اعلان جنگ دادند.
1934: نيروهاي نظامي آمريكا پس از19 سال از هائيتي خارج شدند.
1962: جامائيكا مستعمره انگلستان در قاره آمريكا استقلال يافت.
1978: پاپ پل ششم رئيس وقت كليساهاي كاتوليك بر اثر حمله قلبي درگذشت.
1986: « ويليام شودر» كه 620 روز با قلب مصنوعي زندگي كرده بود درگذشت.
1990: شوراي امنيت سازمان ملل عراق را به خاطر تعرض نظامي و تصرف كويت تحريم كامل كرد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *