دسته‌بندی نشده

درباره فلورانس اسکاویل شین چه میدانید؟!

درباره فلورانس اسکاویل شین چه میدانید؟!

فلورانس اسکاول شین در 24 سپتامبر سال 1871 در کامدن نیوجرسی به دنیا آمد . مادرش ، امیلی هاپکینسون در پنسیلوانیا و پدرش زدنفر آلدن کورت لنت اسکاول با خانوادۀ بسیار پرجمعیتی در نیوآمستردام نیوجرسی زندگی می‌کردند . چند سال پس از ازدواج آنها فلورانس به دنیا آمد و پس از گذشت چند سال دیگر او صاحب برادر شد .
با وجود شخصیت‌های مهم دولتی در خانوادۀ مادری فلورانس ، او مورد توجه آمریکایی‌های بسیاری قرار گرفت و در میان آنها به بهترین شکل می‌درخشید . پدربزرگ مادرش یکی از رهبران سیاسی و عضو کنگرۀ شورای تصمیم‌گیری مواضع قاره‌ای و استقلال بخش‌های خاص کشوری بود. دایی او نیز که جایگاه ویژه‌ای در کشور داشت که نقش به سزایی در طراحی پرچم آمریکا از خود نشان داد و پسرش جوزف ، هم به خاطر شخصیت وطن پرست خود شعر « درود بر کلمبیا » را سرود . جوزف پس از چند سال توانست به عضویت یکی از کنگره‌های دولت فدرال درآید و پس از مدتی هم به عنوان رئیس مرکز هنرهای تجسمی در پنسیلوانیا منصوب گردید . مادربزرگ فلورانس ، آنا ، نیز یکی از شخصیت‌های برجسته در فیلادلفیا بود که هم اکنون باید یاد و خاطرۀ او را نیز گرامی داشت .
با مروری بر زندگی فلورانس متوجه می‌شویم که او به عنوان یک دختر بچۀ کوچک قادر بود نقاشی‌های زیبایی بکشد و حتی برای طراحان لباس ، طرح‌های زیبایی طراحی کند . او آنقدر ماهرانه نقاشی می‌کرد که در گوشۀ نقاشی‌هایش نام خود را نیز می‌نوشت و امضایی گوشه‌اش می‌زد . طوری که هرکس نقاشی او را می‌دید تصور می‌کرد که توسط نقاش بزرگ و حرفه‌ای کشیده شده است نه یک دختر بچۀ کوچک .
سرانجام در سال 1889 تا 1897 فلورانس تصمیم گرفت که در مرکز هنرهای تجسمی در پنسیلوانیا تحت آموزش‌های حرفه‌ای قرار بگیرد . در آنجا او با همسر خود ، اِوِرت شین آشنا شد . او نیز نقاش بسیار بسیار ماهری بود که اغلب در جشنواره‌های نقاشی شرکت می‌کرد و گالری‌های نقاشی خود را در معرض دید همگان قرار می‌داد . ایرا گِلِکنز نیز کسی بود که از این زوج جوان به شدت حمایت می‌نمود و آنها را مورد تشویق قرار می‌داد . ایرا دربارۀ فلورانس و همسرش اِوِرت چنین می‌گفت :
فلورانس به یک خانوادۀ متوسط و ساده تعلق دارد امّا روح بلند او در نقاشی‌ها و گفتارش به آسانی قابل مشاهده است . او نه تنها من ، بلکه تمامی شخصیت‌های بزرگ را نیز مسحور سخنان جذاب و شیرین خود کرده و اعتقاداتش در علم متافیزیکی و ماورایی بسیار تحسین برانگیز است . عجب نیست که اِوِرت می‌گوید : من از کودکی مجذوب نقاشی‌های فلورانس شده‌ام و اعتقادات خاص او در زمینۀ علوم ماورایی و غیرطبیعی را با عمق جان پذیرفته‌ام . کاملاً واضح است که من او را از همان دوران کودکی‌اش برای ازدواج انتخاب کردم . اِوِرت می‌گفت : اگرچه فلورانس از نظر شأن و منزلت خانوادگی در جای بالایی قرار داشت او در میان تمامی افراد خانواده‌اش مانند نگین الماس می‌درخشید و نظر همگان را به خود جلب می‌کرد . طوری که من دربارۀ او به اعتماد و اطمینان قلبی رسیدم .
èèè
مدتی پس از به اتمام رسیدن آموزش‌های فلورانس در مرکز هنرهای تجسمی پنسیلوانیا او با اِوِرت ازدواج کرد و آن دو زندگی را باهم آغاز نمودند .
در سال 1908 اِوِرت گروهی از نقاشان آمریکایی را دور خود جمع کرد و گروهی به نام « هشت » را بوجود آورد . او خودش جوان‌ترین عضو گروه و پس از گذشت سال‌ها فعالیت ، مسئولیت آن گروه را به فلورانس سپرد و خودش از آن خارج شد . فلورانس هم با شخصیت و هنرهای درونی برجستۀ خود توانست ارزش و اعتبار گروه « هشت » را به بالاترین حد برساند و هنرهای واقعی در دنیا را برای همگان آشکار سازد .
پس از مدتی فلورانس و اِوِرت به نیویورک رفتند و در آنجا نه تنها در طراحی و نقاشی طرح‌های مربوط به تئاتر با یکدیگر همکاری کردند ، بلکه تصمیم گرفتند که در جهت ساخت سالن تئاتر در پشت استودیوی اطراف میدان واشنگتن در خیابان ویورلی 112 نیز اقداماتی انجام دهند . پس از ساخت سالن تئاتر ، اِوِرت شروع کرد به نگارش سه نمایشنامه بسیار جالب و زیبا که در هریک از آنها فلورانس مهم‌ترین نقش را بر عهده داشت .
با آماده شدن نمایش‌ها ، فلورانس هم در نقاشی‌هایی که می‌کشید در نقش‌هایی که در تئاتر بازی می‌کرد ، بسیار معروف شد . او حتی به خاطر توانایی‌های دیگرش اغلب توسط مؤسسات و کنگره‌ها نیز به جاهای مختلف دعوت می‌شد و همه از او می‌خواستند که دربارۀ اعتقادات و نگرش‌هایش دربارۀ موفقیت‌ها توضیح دهد . بنابراین ، با نام « فلوسی » میان همه معروف شد .
تا قبل از جنگ جهانی اول ، فلورانس مطالبی مربوط به کتاب‌های ادبیات کودکان نوشت و نقاشی‌هایی می‌کشید . اما از آن پس او در کنار نقاشی‌هایش نام خود را به شکل فلورانس اسکاول.ش می‌نوشت و کسی نمی‌دانست که چرا او نام همسر خود را از کنار نامش حذف کرده است . برخی‌ها می‌گفتند که چون فلورانس از آن به بعد عقاید فمینیسمی پیدا کرده است ، تصمیم گرفت که نام همسر خود را از کنار نامش پاک کند و بیشتر به حق و حقوق زنان رسیدگی کند و اعتقادات خود را به واضح‌ترین شکل به همه نشان دهد .
در سال 1912 پس از چهارده سال زندگی مشترک ، اِوِرت تصمیم گرفت که از فلورانس جدا شود . ایرا گلکینز می‌گفت : « فلوسی کوچک » ، بهتر است مدتی صبر کنی و دوباره روابطت را از نو تقویت کنی . می‌دانم که با اعتقادات تازه‌ات محال است دوباره بتوانی همانند قبل به زیباترین شکل نقاشی بکشی ، اما بیشتر می‌دانم که تو در اعتقادات مذهبی‌ات همتا و همانندی نداری و برترین هستی . اعتقادات مذهبی تو ، روزی تو را به موفقیت می‌رسانند و سربلندت می‌کنند .
فلورانس با اینکه چنین چیزهایی از دیگران می‌شنید ، تصمیم گرفت که اعتقادات مذهبی خود را بیش از پیش تقویت کند و کتاب‌های مختلفی بنویسد . اولین اثر خود را در کوتاه‌ترین مدت نوشت اما اجازه نداد که دیگران موفق شوند آن را به چاپ برسانند . سرانجام او در سال 1925 تمامی نوشته‌های خود را که تمامی اعتقادات درونی‌اش را بیان می‌کردند ، چاپ کرد و به شهرت جهانی غیرقابل وصفی دست یافت .
گلکنز در این باره گفت :
در آپارتمان بزرگ اجاره‌ای در خیابان پنجم در نزدیکی پارک مرکزی ، اِوِرت دوباره می‌خواست تا با فلورانس ملاقات کند . چون او تصور می‌کرد که فلورانس فرصت دوباره زندگی کردن را به او می‌دهد . ( آن روزها اِوِرت شین سه بار فلورانس را تنها گذاشت و دوباره خواستار زندگی مجدد با او شد . ) با این وجود ، فلورانس به او گفت : این‌بار هم فرصت تازه‌ای است ، اما اِوِرت پس از کمی تعلّل ، به طور کامل از او جدا شد .
با رفتن اِوِرت ، فلورانس با شرایط تازه‌ای در زندگی‌اش مواجه شد و تصمیم گرفت به عنوان یک سخنران و معلم علم متافیزیکی در میان مردم ظاهر شود . از آن پس او تصمیم گرفت که به نگارش کتاب‌های خود ادامه دهد . بنابراین در سال 1928 اولین بخش کتاب او آماده شد . او همچنین کتاب‌های « گفتۀ شما چوب جادویتان است » و « درهای اسرارآمیز موفّقیت » را نوشت و کمی پس از مرگش در سال 1940 به چاپ رسیدند . در این دو کتاب خلاصه‌ای از تمامی سخنرانی‌های او به چشم می‌خورند و در نهایت کتاب آخر او به نام « قدرت کلام » در سال 1945 چاپ شد و در محل نیویورک یونیتی ، جایی که او سخنرانی‌ها و کلاس‌های آموزشی خود را برگزار می‌کرد ، به فروش رسید .
چندی بعد ، ارنست ویلسون ، مسئول برگزاری کلاس‌های فلورانس دربارۀ او چنین گفت :
فلورانس در اینجا فقط سخنرانی نمی‌کرد ، بلکه خود را مسئولی می‌دانست که باید به سؤالات همۀ شاگردان و افرادی که در سخنرانی‌ها حاضر می‌شدند ، پاسخ دهد . او قدرت بی‌نهایتی از عشق و محبت به همنوع درون خود داشت . او در اکثر زمان‌ها مطالب موجود در کتاب‌های خود را در کلاس‌ها مطرح می‌کرد و افراد را با افکار جدید آشنا می‌گرداند . او هرگز توقع و شکایتی نداشته و من او را به خاطر داشتن رفتار و گفتارش تحسین می‌کنم .
هرمن وال هورن در سرگذشت امت فاکس خوانده که خانم فلورانس اسکاول شین با سخنرانی‌های بسیار جالب و جذابش نظر همگان را به خود جلب کرده و می‌توان گفت که تقریباً تمامی مردم با اعتقادات او در زمینۀ علوم متافیزیکی به طور کامل آشنا شده‌اند .
امت فاکس پس از ورودش به آمریکا از طرف خانم اسکاول شین دعوت شد . در واقع فلورانس از او می‌خواست که در سخنرانی‌هایش ابتدا امت فاکس صحبت کند . با وجود اینکه امت فاکس در مقابل فلورانس حرفی برای گفتن نداشت ، پذیرفت ، اما پس از ظاهر شدن روی سن ، یکایک حاضران بلند شدند و از سالن بیرون رفتند . همان لحظه بود که امت فاکس به قدرت کلامی جادویی فلورانس پی برد و او را برتر از خود یافت .
اما دربارۀ فلورانس می‌گفت :
یکی از موفقیت‌های بی‌نظیر فلورانس این است که او همیشه خودش است . خوش معاشرت ، غیررسمی ، صمیمی و شوخ طبع . او پیام‌های معنوی و ماورایی بسیاری دارد و با سخنان دلنشین خود در قلب افراد بسیاری برای خود جاباز کرده است . اگرچه اعتقادات و گفته‌های او در پسِ موضوعات بسیار مبهمی پنهان هستند ، اما واقعا تأثیرگذار می‌باشند و مثال‌های بارز زندگی روزمرۀ همۀ جهانیانند .
اگرچه او هرگز نتوانست از یک غنچۀ بسیار زیبا به یک گل خوشبو تبدیل شود و دنیا را با عطر دل‌انگیز خود پر کند ، اما یاد و نامش در قلب‌ها و زبان‌ها باقی می‌ماند . همانگونه که او در کتاب « در زندگی بازی کن و در آن برنده شو » تمامی موضوعات مربوط به موفّقیت را با زبان شیوا بیان کرده است .
ما نیز می‌دانیم که فلورانس اسکاول شین در آپارتمانش در خیابان پنجم 1136 دیده از جهان فرو بست و در روز 17 اکتبر ساب 1940 در سن 69 سالگی دقایقی قبل از ظهر به دیار باقی شتافت .
ایرا گلکنز می‌گفت :
روزی می‌آید که فلوسی در یکی از اتاق‌های خانه‌اش از دنیا می‌رود ، اما راز و رمزهای کلام او همیشه در جهان ابدی و جاودان می‌شوند . روزی تمام وسایل‌های خانۀ او به فروش می‌رسند . از فرش‌هاو قالیچه‌های روی زمین گرفته تا نقاشی‌های بسیار زیبای روی دیوار . اگر چه کسی در زمان حیات فلورانس قدر او را آنطور که شایسته‌اش بود ندانست ، اما این روزها همه به فیکسی نام او را می‌برند و نقاشی‌ها و نوشته‌هایش در کتابخانۀ کنگرۀ هنر نگهداری می‌شوند .
اگرچه داستان زندگی فلورانس نیز با تلخی‌های بسیاری به پایان رسید ، اما زندگی واقعی او سراسر از خنده و شادی و لذت بود . زیرا او تلاش می‌کرد که در بازی زندگی خود نقش‌آفرینی کند و در آن برنده شود و واقعاً هم همینگونه شد . به زیبایی هرچه تمام تر
بازی زندگی برای زنان
چگونه دربازی زندگی موفق شویم .
تمامی نعمت‌های خداوند در وجود زنان نهادینه شده است تا دوباره آنها را به بهشت بازگردانند . این حقیقتِ بازی زندگی برای زیبایی‌های آفرینش (زنان) است .
برگرفته از کتاب 4 اثر فلورانس ترجمه سمانه فلاح در حال چاپ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *