بزرگترین راز سر به مهر ثروت
بزرگترین راز سر به مهر ثروت
امروز از طریق پست از دوست قدیمیام چکی را دریافت کردم. چک تنها شامل بخشی از مبلغی بود که او باید به من میداد ولی چون ده سال طول کشید تا این مبلغ را به من برگرداند، از دیدن آن خوشحال شدم. همان دوست ده سال پیش مرا استخدام کرد تا راه حل بازاریابی دقیقی را برایش تنظیم کنم. در آن زمان مبلغ بسیار کمی را برای این کار در نظر گرفتم. او با آن مبلغ موافقت کرد و گفت که آن را میپردازد. من آن کار را انجام دادم ولی او به وعده خود عمل نکرد. چون دوستم بود، صورت حساب را نادیده گرفتم. ماهها و سالها گذشت و او به کشور دیگری مهاجرت کرد. من هم به شهر دیگری رفتم. او به مسیر زندگی خود ادامه داد و مرا به کلی فراموش کرد. من هم به مسیر زندگی خود ادامه دادم و به خاطر کتابها و نوارهای صوتیام به سرعت در اینترنت معروف شدم. چند ماه پیش از شخصی یک ایمیل در مورد همکاری در زمینه تألیف کتاب دریافت کردم. او گفت برخی از دوستان مرا میشناسد و همان دوستی را نام برد که به من بدهکار بود. همین که نام دوست قدیمیام را شنیدم فشار خونم بالا رفت. احساس کردم که بسیار عصبانی هستم. حس گول خوردن، خیانت و آسیب در من ایجاد شد. چند بار نفس عمیق کشیدم و بر خود مسلط شدم. در خلوت خود فکر کردم که دنیا بزرگ است و آن پول میتوانست از هر جای دیگری جز آن صورت حسابهای قدیمی به من برگردد. تصمیم گرفتم که دوستم را ببخشم و این کار را از ته دلم انجام دادم و خالصانه دیگر سراغی از بدهی خود نگرفتم. به آن پول احتیاجی نداشتم و نیازی هم نبود که خودم را ثابت کنم. بعد از حدود نه سال دوستم ایمیلی برایم فرستاد و گفت که میداند به من بدهکار است. او دوران سختی را از سر گذرانده بود که مجبور به مهاجرت شد و اینکه او تلاش کرده بود از این فرصت برای سخنران حرفهای شدن استفاده کند. همچنین اضافه کرد که میخواهد رابطه قدیمیاش را با من از سر بگیرد. یادداشت کوتاهی برایش نوشته و گفتم که ما هنوز هم آشتی هستیم و از او خواستم کل صورت حساب را با پرداخت درصد کمی از بدهی خود (فکر کنم حدود 20 درصد بود) تسویه کند و او نیز پذیرفت. او در آن زمان چکی برایم نفرستاد. چند ماه گذشت تا دوباره از او خبری به دستم رسید. این بار ایمیل دیگری دریافت کردم که او مجدداً شرایط خود را برایم شرح داده بود. من باز هم با او دوست بودم. میدانستم که به اندازه کافی پول دارم و مجبور نیستم بدهیام را از او بگیرم. من می دانستم که به آن پول می رسم بنابراین ادامه دوستی راه خوبی بود برای ماندن در مسیر درست زندگی.همانطور که قبلاً توضیح دادم، امروز آن چک به دست من رسید. نمیدانم دوستم در موقع نوشتن آن چک چه حسی داشت. امیدوارم با قلبی پر از شوق این کار را انجام داده باشد. اگر این گونه باشد، او اصول گردش جذاب پول را فعال کرده است. آن زمان که چک 500 دلاری را برای برادرم نوشتم تا پولی که 20 سال پیش بیمضایقه به من داده بود را برگردانم را خوب به خاطر دارم که احساس خوشحالی میکردم. لحظهای که چک را برای برادرم تد مینوشتم، احساس کردم یک پادشاهم و این مسئله حس خوبی را درونم ایجاد کرده بود که خودش به اندازه یک میلیون دلار ارزش داشت. من این حس آرامش یا بخشش را بزرگترین راز سر به مهر ثروتم میدانم. چه زمانی شما احساس نارضایتی دارید؟ زمانی که به کسی بدهکارید؟ یا زمانی که کسی به شما بدهکار است؟ مرجع کتاب راز ثروت- انتشارات طاهریان