طرح ریزی یک دورة جدید آموزشی مالی
طرح ریزی یک دورة جدید آموزشی مالی
بیایید لحظه& ای وانمود کنیم که می& توانیم به 200 سال آینده سفر کنیم. و در زمان آینده در انجمنی پا می& گذاریم که در آن گردهمایی بزرگی از دانشمندان در حال بحث و گفتگو درباره دوره& ای از تاریخ به نام قرن بیستم هستند. قرن بیستم دورانی بوده است که روزها این مردان و زنان دانش& آموخته را درگیر خود کرده است.
آن& ها ساعت& ها در کنار هم به مطالعه و بررسی می& پردازند. محفظه& های محتوی آثار تاریخی و فرهنگی باز شده و مورد بررسی قرار گرفته شده& اند. همه این افراد نوارهای ویدئویی را تماشا کرده& اند و آثار هنری، اسناد و ادبیات این دوره را بررسی کرده& اند. در حالی که بدون هیچ اقدام و فکری در یک سالن بزرگ نشسته بودند، یکی از محققان برمی& خیزد و رو به دیگران می& گوید:
«خب، تمام مطالعات قرن بیستم بسیار روشنگر بوده است، & اما من سردرگم شده& ام.»
رئیس جلسه می& پرسد: «چرا اینقدر سردرگم شده& اید؟»&
«آیا نتیجه& ای که من از شواهد ارائه شده در این مطالعات می& گیرم ممکن است درست باشد؟ آیا درست است که در آن سال& های آشفتگی عظیم اقتصادی، در دهه 1990 میلادی، سیستم آموزشی به کلی از تغییر خودداری کرده است، و به طرز نکبت& باری نتوانسته نیازهای زمانه را برآورده کند؟ با توجه به این حجم از شواهد، به نظرم آموزش& وپرورش در تنها کاری که باید انجام می& داده است تا وجود خود را در جامعه توجیه کند، شکست خورده است؛ و در پاسخگویی به زمانه خود ناموفق بوده است. در فراهم کردن اطلاعات و مهارت& های مورد نیاز مردم برای مقابله موثر با مشکلات زمانه& شان ناموفق بوده است.»
سایر محققان به& آرامی و با اندوه به نشانه تایید سرشان را تکان می& دهند.
آن محقق در ادامه می& گوید: «و جامعه آن& ها در آموزش مردم خود درباره اصول پول ناموفق بوده است، در حالی که اصول پول کاملاً برای بقا و تداوم در سیستمشان ضروری بوده& است! آن& ها فقط به مردم خود آموزش می& داده& اند تا به خاطر مشاغلی تخصصی تحصیل کنند که بعدها منسوخ شده& اند. چرا، این موضوع به مانند یک جامعه شکار و جامعه باستانی است که نمی& تواند به مردم خود بیاموزد که کجا به دنبال گیاهانی بگردند تا آن& ها را بتوانند پرورش دهند یا چگونه پرندگان شکار و سایر حیوانات را ردیابی کنند تا گوشت مورد نیازشان را تامین & کنند!»
باز هم واکنش سایرین فقط سر تکان دادن& های آرام بود.
«اگر سیستم آموزش& وپرورش درباره & امور مالی، اعتباری و سرمایه& گذاری& به مردم آموزش نداده است، پس چه کسی این کار را انجام می& داده است؟»
محقق دیگری که این موضوع را به دقت بررسی کرده است، به سادگی پاسخ می& دهد: «بانک& ها و سایر مؤسسات مالی این کار را انجام می& داده& اند».
محقق اولی در کمال ناباوری سرش را تکان می& دهد و می& گوید: «یعنی همان افرادی که از اشتباهات و ناآگاهی این افراد سود می& برده& اند مربی آن& ها نیز بوده& اند؟
دوباره سرها به نشانه تایید تکان می& خورند.
و همین مؤسسات، که خود مستقیماً مسئول رکود اقتصادی بوده& اند و بسیاری از آن& ها در این فرآیند شکست خورده& اند، و شاید هم افراد کلیدی را جهت مسئولیت& آموزش سایر مردم در مورد استقراض، سرمایه& گذاری و پس& انداز را آن& ها تعیین می& کرده& اند؟»
محققان در میان خود صحبت می& کنند و متفق& القول می& گویند که واقعاً چنین بوده است. نجواهای اعتراض در اتاق ادامه دارد و همگی یک صدا می& گویند که چقدر این مسئله باورنکردنی به نظر می& رسد.
یکی خاطرنشان می& کند: «احتمالاً این کار مثل این بوده است که می& خواستند با آن& ها به مانند گوشت قربانی رفتار کنند.»
زنی که کنارش نشسته، اضافه می& کند که: «یا کوری عصاکش کور دیگری شود.»
فرد دیگری & می& گوید: «یا شاید هم ترکیبی & از هر دو حالت.»
محققان آرام می& خندند، & اما با این وجود کاملاً از پیامدهای غم انگیز این مکاشفات آگاه هستند.
پس از مکثی طولانی، محقق اولی با نگاهی متحیر به گروه خیره می& شود. و می& گوید: «چیزی که برای من غیرقابل تصورتر است، این است که مربیان این دوره در واقع کودکان خردسال را به خاطر اشتباهات صادقانه& شان تنبیه می& کرده& اند. و مردم هم با این موضوع کنار می& آمدند، & آیا واقعاً ممکن است که آن& ها نمی& دانستند که اصول اساسی یادگیری بشری را نقض می& کنند؟» سکوت سنگینی در اتاق حکمفرما می& شود. همگی به خوبی می& دانستند که این مسئله دقیقاً همان چیزی است که اتفاق افتاده بود. آن& ها با تنبیه جوانان به خاطر اشتباهات صادقانه& ای که برای یادگیری بسیار حیاتی هستند، اساساً در آن دوران و فرهنگ درهای فرصت& های آتی را به روی همه می& بستند و مزایای یک زندگی موفق و شاد را از آنان سلب می& کردند. سکوتی که بر جمعیت حاکم می& شود، نشان& دهنده حیرت و بهت حاضران است.
یکی با توجه به غلیان احساساتی که در اتاق حاکم است، می& گوید: «خدای من. آن& ها باید بربر بوده باشند!»
متأسفانه این تمثیل کوتاه از آینده واقعیتی را نشان می& دهد که & امروزه در سراسر جهان مدرن در حال وقوع است. این تمثیل حقیقتی را به تصویر می& کشد که من و شما و تک تک عزیزانمان در حال حاضر با آن مواجه هستیم. تک تک ما که زندگی& شان کمتر از آن چیزی است که می& خواهیم باشد، با کابوس بیان شده در این داستان زندگی می& کنیم. این حقیقت کابوسی است که نه به دلیل کمبود توانایی& مان بلکه بواسطه سیستم& آموزشی ایجاد شده است که توسط جامعه ما حمایت می& شود و به ما یاد داده نشده است که چگونه موفق شویم بلکه چگونه شکست خوردن را به ما یاد داده شده است.
تیل اعتراف می& کند که این مسئله تصویری تلخ است. & اما من عمداً آن را به این شیوه دراماتیک بیان کردم تا همه را نسبت به حقایق آگاه کنم و به آن& ها فرصتی بدهم تا کاری را که می& توانند انجام دهند، از همین الان شروع کنند، تا مسیر تاریخ را تغییر دهند و همه باید اول از خودشان شروع کنند.
حالا که از اخبار بد مطلع شدید بگذارید اخبار خوب را هم به شما بگویم. اخبار خوب این است که با خواندن این کتاب و تداوم زندگی& تان با توجه به اصولی که در اینجا متوجه خواهید شد، می& توانید آسیب& هایی را خنثی کنید که از قبل به شما وارد شده است. در لابه& لای صفحات این کتاب آنچه را که دیگران قبل از شما کشف کرده& اند، متوجه خواهید شد و با عمل به آن می& توانید زندگی مطلوب و خوشایندی را بسازید که همیشه آرزویش را داشته& اید تا روزی بتوانید خود و عزیزانتان از آن لذت ببرید.
برگرفته از کتاب «شرط بندی روی اسب بازنده» رابرت کیوساکی