وقتی لویی بریل سه ساله بود، تصادف وحشتناکی کرد که منجر به نابینا شدن او شد؛ اما نابینا بودن مانع از داشتن کودکی شادی برای وی نشد. زندگی در تاریکی او را نسبت به دنیای اطراف کنجکاوتر کرده بود. او پسری خوش اخلاق و خوشرو بود. او همچنین یک حافظة فوقالعاده داشت. اگرچه او نمیتوانست بخواند یا بنویسد، اما در مدرسه در میتوانست گوش دهد و همه چیز را به خاطر بسپارد. او همیشه یکی از بهترین دانشآموزان کلاس بود.
لوئی در ده سالگی به پاریس رفت تا در تنها مدرسه کودکان نابینایان فرانسه تحصیل کند. در کتابخانه این مدرسه چهارده کتاب برای نابینایان وجود داشت که با حروف برجسته چاپ شده بودند و نابینایان آنها را با انگشتانشان میخوانند.
لویی مشتاق بود تا این کتابها را بخواند، اما خواندن کتابهای کتابخانه آسان نبود. هر حرف این کتابها آنقدر بزرگ بود که خواننده مجبور بود آن را با انگشتان زیادی ردیابی کند.
خواننده همچنین مجبور بود تمام حروفی را که قبلاً حس کرده بود را به خاطر بیاورد تا یک کلمه را حدس بزند. از طرفی حروف بزرگ به معنای صفحات بزرگ بود. وزن کتابها بسیار سنگین بود و وزنی معادل نه پوند (4 کیلو) داشتند! فقط تعداد کمی از پسران میتوانستند آنها را بخوانند و لویی یکی از آنها بود.
سپس او در مورد چیزی به نام " شبنویسی" مطلع شد. لویی هیجانزده شده بود. در این نوع نوشتن از کد نقاط برجسته به جای حروف برجسته استفاده شده است؛ اما او متوجه شد که شبنویسی نیز مشکلاتی دارد. پس تصمیم گرفت که سیستم خودش را اختراع کند.
لویی سه سال روی کد خواندن و نوشتن خود کار کرد. وقتی پانزده ساله بود، او آنرا کاملاً کامل کرده بود.
امروزه، تقریباً دویست سال بعد، تمام جهان هم از همین سیستم به نام بریل استفاده میکنند. نابینایان برای همیشه از لوئیس بریل، یک جوان فداکار و مصمم سپاسگزار هستند. به افتخار لوئیس بریل یک لوح مرمر در خانه خانوادگی او در کوپراوی فرانسه وجود دارد که روی آن نوشته شده است:
در این خانه
در 4 ژانویه 1809 مردی به نام لوئیس بریل
متولد شد
مخترع سیستم خواندن و نوشتن برای نابینایان،
او با اینکار پنجرهای تازه پیش روی
تمام نابینایان برای کسب علم و دانش باز کرد
و به عبارتی به آن حیاتی دوباره بخشید.