بحران سال 2016
بحران سال 2016
این بحران از زمانی آغاز می& شود که فرزندمان وارد مدرسه می& شود و تحصیلات خود را در آن& جا شروع می& کند. فرزند بیچاره ما باید حدود یک دهه در مدرسه درس بخواند و در آخر نیز چیزی یاد نمی& گیرد و با ذهنی خالی مدرسه را به پایان می& رساند و به خانه باز می& گردد. اگر چه ممکن است او چیزهای خوبی درباره مسائل علمی مختلف یاد گرفته باشد، اما به طور قطع هرگز یک جمله هم درباره پول و مسائل مالی نشنیده است. متأسفانه همین مسئله می& تواند به بزرگ& ترین و غیرقابل تحمل& ترین معضل زندگی او تبدیل شود.
حال باید دانست که چرا مدارس در زمینه امور مالی هیچ آموزشی به دانش& آموزان خود نمی& دهند.
زیرا مدارس تصور می& کنند و یا حتی معتقدند که:
عشق به پول همانند عشق به شیطان است.
در واقع آن& ها نسبت به جمله «مردم جهان از ناآگاهی و نادانی می میرند نه از فقر» بی& اهمیت هستند و آن را قبول ندارند.
لائو تیزو، موسس یک شرکت چینی می& گوید:
«اگر به کسی برای یک روز ماهی دهی، او را برای یک روز سیر کرده& ای، اما اگر ماهیگیری را به او یاد دهی او را برای یک عمر سیر نموده& ای»
متأسفانه مدارس امروز به جای آن& که راه و روش صحیح ماهیگیری را به فرزندان ما یاد دهند، بیش& تر آن& ها را با فلسفه اقتصاد و مسائل مذهبی مانند کمک به یک& دیگر آشنا می& کنند و نوعی فرهنگ مشابه فرهنگ رابین هود را به آن& ها می& آموزند. یعنی، از ثروتمندان بگیر و به فقیران هدیه کن»
اگرچه ممکن است این حس سخاوت و بخشندگی چند نفری را نجات دهد و یا خوشحال کند، اما هرگز نمی& تواند از شمار فقیران هر جامعه& ای بکاهد. حتی در دوم نوامبر سال 2012 به عنوان تیتری در مجله هفتگی «استاندارد» نوشته شد:
«میزان کمک مواد غذایی از طرف دولت به نیازمندان حدود 75 برابر بیش& تر از میزان سود و بهره داخلی کشور است.»
همان& طور که انتظار می& رود، دولت به خاطر کمک به قشر فقیر زیر سؤال می& رود و خود در قرض و بدهی گرفتار می& شود.
حال پس از این همه توضیح و تفسیر باید بگویم که حرف من توضیح برنامه& های سیاسی دولت& ها نیست، بلکه این است که شما را در سطوح گسترده در زمینه امور مالی آگاه کنم و آموزش& های لازم را در اختیارتان بگذارم. به امید این& که شما بتوانید بزرگ& ترین مشکل خود یعنی مشکل مالی، را برطرف نمایید.
زمان عقب& افتادگی یا پس افتادگی
بسیاری از معلمان مدارس افراد بسیار خوب، از نظر رفتاری پسندیده و آموزش دیده هستند. اما مشکل اصلی این است که سیستم آموزشی مدارس از معلمان آن& ها می& خواهد که با بی& اهمیتی به موضوع بحران& های اقتصادی دنیای روز دانش& آموزان را آموزش دهند. در حقیقت مشکل اصلی نوع سیستم آموزشی است.
البته بسیاری از معلمان نیز همین مسئله را می& دانند، اما بیچاره& ها مجبورند که دم نزنند و کاری را که دولت از آن& ها خواسته انجام دهند. دولت و دست& اندرکاران بخش آموزش و پرورش آن نیز در مقابل تغییرات سیستم آموزشی دولتی جبهه می& گیرند و هرگز آن را نمی& پذیرند. ما به این تأخیر در تغییر سیستم، زمان عقب& افتادگی یا پس& افتادگی می& گوییم. در حالت کلی میزان محاسبه شده تأخیر دوره زمانی ما با پیشرفت صنعت حدود 18 ماه است و از این روست که تمامی شرکت& های صنعتی تلاش می& کنند که این 18 ماه عقب& افتادگی را از بین ببرند و با پیشرفت& های صنعتی همگام شوند. حال ما باید میزان دوره تأخیر آموزش جدید را با آموزش& های قدیمی محاسبه و آن& ها را نیز با هم هماهنگ کنیم. اما چون دولت اجازه چنین هماهنگی را به سیستم آموزشی خود نمی& دهد، زمان پس& افتادگی یا تأخیر آموزش& های کنونی با دانش و آمادگی روز بیش& تر و بیش& تر می& شود و در نهایت باعث بروز بحران& های خطرناک جهانی می& شود.
همان& طور که تا به حال شنیده& اید تمامی شرکت& های صنعتی هر لحظه به دنبال این هستند که سرعت تولیدات خود را بالا ببرند که مبادا شرکت& های دیگر محصولاتی جدیدتر، ارزان& تر و با کیفیت& تر را وارد بازار فروش کنند. امروز پیشرفت& های صنعتی به جایی رسیده که شرکت& های سازنده خودرو به دنبال تولید ماشین& ها با سوخت پاک مانند آب هستند. اگر چه در گذشته میزان تأخیر و عقب& افتادگی میان شرکت& ها و صنعت حدود 35 سال بوده است، اما با تلاش فراوان مدیران و مهندسان به 6 ماه رسیده است.
به همین ترتیب در عصر ارتباطات ما نیز وظیفه داریم که این تأخیر زمانی را از میان برداریم و سرعت آموزش را به سرعتی مشابه ارسال اطلاعات در شبکه& های اینترنتی برسانیم.
برگرفته از کتاب کوک امروز نابغه اقتصادی فردا-رابرت کیوساکی